استخوانهایی که پساز 37 سال پیدایمان کرد
[ آلبوم ]
استخوانهایی که پساز 37 سال پیدایمان کرد
🔹سیوهفت سال بود که اگر نگاهِ پسرهای دیگرش یا جوانهای توی کوچهپسکوچههای پردیس میکرد، طوفانِ دردی از زیر دندههای سمت چپِ سینهاش شروع میشد و میکشید بهطرف پاها و نوکِ انگشتها. مهرداد اگر بود حالا حتم عروس داشت، زن و بچه، اولاد زیاد. هر هفته هم که شده دست نوههای پیرزن را میگرفت میآورد خانهاش. خودش بوسه مینشاند، میرفتند دستهای پرچروک پیرزن را میبوسیدند و او پا میشد و با قد کمانش کابینتها را وارسی میکرد دنبال چهار مشت نقلونبات و آجیل که بریزد کف دست بچهها، حتم بعدش دو تا چای کمر باریک میریخت و بعد که بویش با عطر تن خودش درمیآمیخت، میگذاشت جلوی جگرگوشه و از گذشتهها میگفت و نوهها را زیرچشمی نگاه میکرد و قربانصدقه میرفت و مهرداد و…
گزارش کامل را اینجا (https://farsnews.ir/farhad/1722236100808074466) بخوانید
@TehranFarsnews